فرقه های نامدار به «عرفان های نوظهور» به دلیل شاخص های کثرت گرایی در حقانیت و حقیقت و نیز ابزارگرایی و کارکردگرایی در روش، نه بر حقیقتی واحد، مشخص و متمایز مبتنی اند و نه به سوی حقیقتی روشن، متمایز و متشخص در طریق اند و نه روش هایشان (به دلیل ابزارگرایی و کارکردگرایی) بر حقانیت و حقیقت مبتنی است. لذا در قیاس با عرفان اسلامی، که عین شناخت معین و متشخص است، واجد صلاحیت اشتراک معنوی نیستند، چون لازمه اشتراک معنوی، اشتراک در حقیقت است و چنین لازمه ای میان این دو محقق نیست. از این روی اثبات می شود که تقسیم عرفان به عرفان حقیقی و عرفان کاذب نیز صحیح نیست، زیرا مستلزم پذیرش معنای مشترک میان دو قسم د مقسم می باشد، در صورتی که چنین اشتراک معنوی میان آن ها برقرار نیست. به درستی اگر چیزی شایسته نامگذاری عرفان باشد، نمی تواند کاذب باشد، چنانکه معرفت چنین است و صدق در تعریف معرفت اخذ شده است، از این رو عبارت «معرفت کاذب» تناقض آمیز است. مشکل اشتراک لفظ میان عرفان در مکتب اهل بیت(ع) و آنچه موسوم به «عرفان های نوظهور» است، به همینجا ختم نمی شود، بلکه این نقطه آغاز است و مشکل در درون تعالیم و روش های سلوک آن ها بیشتر خود را نشان می دهد. واژه های دیگری که به طور مشترک لفظی مطرح می شود عبارتند از: دین، خدا، روح، معنویت، کمال و آرامش.
دیدگاهتان را بنویسید