سید مجید ظهیری
پژوهش های اجتماعی اسلامی، سال هفدهم، شماه 91
Publication year: 1390

در این جستار به وجه التقاطی آنچه نامبردار به «عرفان های نوظهور» است و خطری که برای رکن مهم سلامت اجتماعی، که سلامت معنوی است، دارد توجه شده است. از نظر نگارنده مقسم قراردادن لفظ عرفان و قسم قرار دادن آنچه نامبردار به «عرفان نوظهور» است جامعه ی ما را دچار نوعی خطای اشتراک لفظ نموده است، و به طور استدلالی در صدد اثبات این حقیقت است که عبارت «ضد عرفان» برای چنین فرقه های التقاطی مناسب است، زیرا شاخص ها و مؤلفه های این فرقه ها با هر گونه معرفت، به معنای اصیل آن، ناهماهنگ است. همچنان که تقسیم معرفت به معرفت کاذب و معرفت صادق خطاست (چونه مؤلفه ی صدق در تعریف معرفت اخذ شده است و معرفت کاذب تناقض نمون است)، نگارنده تقسیم عرفان به عرفان کاذب و عرفان حقیقی را نیز از عوارض همان خطای اشتراک لفظ می داند، چون شناخت حقیقت و ارتباط با مراتب مختلف آن در حد (تعریف) عرفان اخذ شده است، لذا «عرفان کاذب» نمی تواند یکی از اقسام عرفان و قسیم «عرفان حقیقی» باشد. تنها راه مجاز ورود این فرقه ها در تقسیمی صحیح است که راه های سلوک انسان و سبک و شیوه ی زندگی او را تقسیم کنیم به طریق عرفان و طریق ضد عرفان. یکی از عوارض اطلاق نام عرفان بر این فرقه ها سوگیری مثبت ذهن مخاطب در رویارویی اولیه با این فرقه های التقاطی است. از این رو کلاسیک شدن اطلاق نام «ضد عرفان» بر این فرقه های التقاطی در ابتدای رویارویی معنایی جامعه ی دینی با آنها باعث توجه، حساسیت، مواظبت و مراقبت سلامت معنوی خواهد بود.

تأثیر «ضد عرفان» ها بر معرفت شناسی دینی محور دیگری است که مورد توجه نویسنده در این مقاله است.
در این میان تأکید شده است که از شاخص های عرفان اسلامی لزوم هماهنگی کامل عقل و شهود با وحی و شریعت است و در غیر این صورت آنچه در گذشته یا امروز به نام عرفان اسلامی، اما مخالف این اصل و رکن اساسی ترویج شده است، نیز، در ذیل «ضد عرفان» طبقه بندی می شود و همان قدر دچار عارضه ی التقاط، و برای سلامت معنوی جامعه خطرناک است که فرقه های التقاطی جدید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *