هرگونه بحث از حکومت دینی در قالب آیین جامع و همه سونگر اسلام، به بنیایی اصیل و تاریخی بازگشت دارد که از آن با عناوینی چون دولت نبوی صلی الله علیه و آله و علوی علیهالسلام یاد می کنیم.
نظام های سیاسی عصر نبوت و ولایت به شکل های مختلف مورد تفسیر و تحلیل قرار گرفته است.
بیشتر حکما و فقهای شیعه برآنند که حکومت پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیهالسلام و نیز پیامبران پیش از خاتم الانبیاء علیهم السلام همگی بر خواست و اراده باری تعالی و براساس قانون الهی استوار بوده است و بر همین مدارد از این نظام های سیاسی با عنوان حکومت دینی یاد می کنند.
امّا در طول تاریخ اسلام نظرات و آراء دیگری نیز وجود داشته که با دیدگاه غالب حکما و فقهای شیعه ناسازگار بوده است.
آنچه موردنظر ما در این مقاله می باشد، تفسیرهای روشنفکرانه مغایر با تفسیر غالب شیعه از حکومت های دینی نبوی و علوی است. در این مسیر، آراء روشنفکران ایرانی و عرب بررسی خواهد شد.
به طور کلّی نظریه غالب شیعه درباره مسأله «حکومت دینی نبوی و علوی» از دو طریق می تواند مورد خدشه قرار گیرد:
۱ ـ ادعا مبنی بر این که پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیهالسلام اصلاً حکومت تشکیل نداده اند.
۲ ـ این قول که پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیهالسلام حکومت تشکیل دادند، امّا نظام سیاسی که ایشان تأسیس و رهبری آن را برعهده داشتند، ربطی به دین و شأن مذهبی ایشان ندارد.
ضمن این که تنها یک مورد دیگر نیز در میان روشنفکران معاصر اهل سنّت مطرح گشته و آن ختم حکومت دینی با رحلت پیامبر و عدم انتقال این حکومت و شأن پیامبر به کسی بعد از ایشان است.
در این مقاله از هر دو منظر کلی یاد شده و نیز منظر سومی که مطرح گشت، آراء روشنفکران شیعه و سنی معاصر مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.
شایان ذکر است که هر آنچه متفکران روشنفکر عرب درباره دولت نبوی اظهارنظر کرده اند، نظر ایشان پیرامون حکومت علوی را نیز نتیجه می دهد و همه آنچه روشنفکران ایرانی و شیعه از دولت نبوی گفته اند، قابل تعمیم به دولت علوی نیز هست.
دیدگاهتان را بنویسید