هم ارائه افکار و هم نقد آن ها هر دو از مصادیق بارز آزادى هستند. هنگامى که یک اندیشه نقد مى شود معنایش مخالفت با اندیشیدن نیست، بلکه عین کمک به گسترش فضاى آزادى تفکر است. اگر عنصر نقد از دنیاى علم گرفته شود، این آب جارى و با طراوت به مردابى راکد و ساکن و در نهایت، به گندابى تبدیل خواهد شد که بسیارى آفت ها و نارسایی ها را در پى خواهد داشت.
اهمیّت آزادى تفکر، اندیشیدن، شک کردن و اشکال نمودن در فضاى اندیشه اسلامى به قدر کافى روشن و مشخص است و کسى را توان انکار یا مخدوش نمودن آن نیست. البتّه فضاى مذکور نمونه آرمانى و ایده آل آزادى اندیشه است؛ زیرا در این فضا نه تنها ناشران افکار اندیشمندان از نقد اندیشه مورد نشرشان خرسند شده، آن را مایه تعالى تفکر مى دانند، بلکه خود اندیشمندان نیز نقد آثار خویش را در مسیر کمال علم و دانش با آغوش باز پذیرا مى شوند. این فضا ایجاد نمى شود مگر این که هر متفکرى بپذیرد که همان قدر که او در ارائه اندیشه هایش آزاد است، مخالف او نیز از این آزادى برخوردار مى باشد و با این اعتقاد به ترویج نقد اثر خویش کمک کند.
این مقاله عهده دار نقد کتاب سنّت و مدرنیسم خواهد بود. سبک این نقد چنین نیست که تمام محتواى کتاب را موشکافى کند، بلکه آنچه مدنظر است، اصلی ترین ادعاى این کتاب مى باشد و محتواى مقاله صرفاً قضاوتى است همراه با ادله آن درباره این مدعا.
ابتدا بجاست که اجمالاً با کتاب مورد نقد آشنا شویم. مشخصات کتاب، از این قرار است:
– نام کتاب: سنّت و مدرنیته؛
– نام مؤلف: دکتر صادق زیبا کلام؛
– موضوع: ریشه یابى علل شکست کوشش هاى اصلاح طلبانه و نوسازى سیاسى در ایران عصر قاجار؛
– نوبت چاپ: اوّل؛
– تاریخ انتشار: بهار ۱۳۷۷؛
ناشر: انتشارات روزنه.
دیدگاهتان را بنویسید