آنچه در دنیای غرب در قرون اخیر به وجود آمده است معنای اصطلاحی خاصی به روشنفکری داده که با سطح متعالی آگاهی و معرفت که دانش حضوری و دانش شهودی و معرفت ناب دینی است فرق می کند. چرا در غرب این گونه شد؟ زمینه آن چه بود؟ کلیسا چه نقشی در این میان داشت؟ چگونه شد که عقل و دین در ستیز قرار گرفتند؟
اجمالاً این است که در برابر تربیتی که کلیسا داشت و خود را وارث وحی و آسمان و معرفت دینی و فارغ از دیگر انواع معرفت «حسّی و عقلی» می دانست، هر گاه با معرفت حسی و عقلی در ستیز قرار می گرفت آن دو را می کوبید و با حربه قدرت کار می کرد و حال آن که بین عقل و دین ناسازگاری نیست. دین از ساحتی فراتر از آنچه عقل می یابد و خود عقل به آن گواهی می دهد، خبر می دهد.
دیدگاهتان را بنویسید