مـرتبه ذات الهـی پیچیده ترین اعتبارات عرفانی است ؛ مرتبه اطلاق مقسمی که حتـی حمل واژه های مقام ، مرتبه ، اعـتبار عرفانی، و اطلاق بر آن محل تردید است . درباره وجود لابشرط مقسمی دو اختلاف وجود دارد؛ یکـی اختلاف میان فلاسفه و عـرفا و دیگـر اختلاف میان خود عرفا. اختلاف میان فلاسفه و عرفا در این اسـت کـه ایـن مرتبه صرفا از معقولات ثانیه فلسفی است و مابـه ازای خـارجی نـدارد، چنـان کـه فلاسفه معتقدند یا حقیقه الحقایق است ، آن چنان که عرفا باور دارنـد. اختلاف میـان عرفا نیز در تبیین «لا اسم و لا رسم له » و شرایط و لوازم حمـل و سـخن گفـتن در این مقام است . برخی معتقدند هر حملـی حتـی حمـل اطـلاق ، وجـود، وحـدت ، وجوب ، و بساطت بر این مقام نادرست است ، چنان کـه سـلب آن نیز نادرست است و درباره این مقام فقط سکوت سزاوار است . این گروه در این مقام سخنان به ظاهر تناقض آمیزی مطرح می کنند. برخی نیز معتقدند تعبیر «لا اسم و لا رسم له » به ایـن معنا نیست که امـکان اشـاره به آن مقام با لفظی از الفاظ و اسمی از اسما انکار شـده باشد بلکه فقط اگر حملی منجر به تعین در مقام ذات شود، نادرست خواهـد بـود. در این مقاله ضمن تحلیل آرای مختلف ، به این نتیجه خـواهیم رسـید که حتی حمل برخی محمول ها همچون اطلاق مقسمی ، وجوب ، و وجود نیز منجر بـه تعـین در مقام ذات می شود و با « لا اسم و لا رسم له »، به علت مشروط بودن انتزاع از حـاق ذات به احـاطه عـلمی و نـیز مساوی بودن معقـول ثـانی بـا معلـوم بـودن و مـتعـین و مـحدودبودن به حدود فهم ، قابل جمع نخواهد بود. فرضیه پیشـنهادی نویسـندگان این است که دستگاه منطقی ـ معرفـت شـناختی ارسـطویی تـوان تـبیـین و تـوجیـه حـکم ناپذیری مقام ذات را ندارد، لکن این به معنای توجیه ناپذیری مطلق آنـ نیست و نمی توان از آن خردستیزی یافته های عارفان را نتیجه گرفت . همچنین عرفان هیچ الزامی برای کوتاه آمدن در برابر دسـتگاه مـنطقی ـ مـعرفت شناختی ارسطویی ندارد و می تواند در تبیین و توجیه عقلانی ـ منطقی نظریات خـود، فــارغ از ایـن پـارادایم ، دستگاه های منطقی ـ معرفت شناختی دیگر را نیز محک بزند.
دیدگاهتان را بنویسید